جدول جو
جدول جو

معنی خلق الله - جستجوی لغت در جدول جو

خلق الله
(خَ قُلْ لاه)
آفریدۀ خدا، در تداوم عامیانه، مردم. (یادداشت بخط مؤلف).
- ای خلق اﷲ، ایهاالناس. ای مردمان
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از خلیل الله
تصویر خلیل الله
(پسرانه)
دوست خداوند، لقب ابراهیم (ع)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از رزق الله
تصویر رزق الله
(پسرانه)
روزی ای که خداوند می دهد
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از ولی الله
تصویر ولی الله
(پسرانه)
دوست خداوند، لقب علی (ع)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از علی الله
تصویر علی الله
پناه بر خدا، بر خدا، در مقام استعاذه گفته می شود، هرچه باداباد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از آل الله
تصویر آل الله
اولیای خدا
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از حق الله
تصویر حق الله
حقی که خداوند بر بنده دارد، کنایه از طاعت، امر و عبادتی که شرع دستور انجام آن را داده است مانند نماز، روزه و سایر فرایض مذهبی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ولی الله
تصویر ولی الله
ولی خدا، دوست خدا، بندۀ نیک خدا، لقب امیرالمؤمنین علی
فرهنگ فارسی عمید
(حَقْ قُلْ لاه)
امری که مخالفت آن اجراء حد یا تعزیرایجاب کند. مقابل حق الناس. رجوع به مادۀ حق شود
لغت نامه دهخدا
(وَ لی یُلْ لاه)
لقب علی بن ابی طالب علیه السلام. عنوانی است علی بن ابی طالب (ع) را
لغت نامه دهخدا
(وَ لی یُلْ لاه)
دوست خدا
لغت نامه دهخدا
(رِ قُلْ لاه)
یا رزق اﷲ منجم. منجم مصری است که معروف به نحاس گشته عمرش طولانی شد. بنا به قول ابوالصلت امیه اندلسی در سال 150 هجری قمری در مصر حیات داشته و شیخ المنجمین بوده است وحکایتی از او منقول است که در مختصر الدول و تاریخ الحکماء ضبط شده است. (یادداشت مؤلف). و رجوع به تاریخ الحکماء قفطی ص 186 و قاموس الاعلام ترکی ج 3 شود
اسکندرافندی. او راست: رساله فی الدفتیریا او الخناق و السیروثرابیا او التداوی بالمصل، چ لبنان. (از معجم المطبوعات ج 1)
لغت نامه دهخدا
(رِ قُلْ لاه)
1- رزق الله بن سلام. 2- رزق الله بن موسی. 3- رزق الله بن الاسود. 4- رزق الله الکلوذانی. محدثانند. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(هَِ دَ)
برخدا. بر خدای، در مقام استعاذه استعمال می کنند، یعنی پناه بر خدا. (ناظم الاطباء) :
علی اﷲ از بد دوران، علی اﷲ
تبرا از خدادوران، تبرا.
خاقانی.
، در مقام توکل بکار رود، یعنی توکل بر خدا. (ناظم الاطباء). بر خدای است. بطریق ضمان کرم، در تداول عوام، هرچه بادا باد، صاحب آنندراج آرد: ناله از ناله و فریاد و شور و غوغا، و ظاهراً مخفف ’توکلت علی اﷲ’ است. و با لفظ برآمدن و زدن و برفلک رساندن مستعمل است - انتهی. شور و غوغا و فریاد. (غیاث بنقل از رشیدی) :
شنیدم گر به شب دیوی زند راه
خروس خانه بردارد علی اﷲ.
نظامی.
ز فریاد خرمهرۀ گاودم
علی اﷲ برآمد ز رویینه خم.
نظامی (از آنندراج).
مرا اندیشه از روی تو چون ماه
رساند بر فلک هر شب علی اﷲ.
میرخسرو (از آنندراج).
- علی اﷲ گفتن، دل به دریا زدن
لغت نامه دهخدا
(خَ لُلْ لاه)
دهی است از دهستان دینور بخش صحنۀ شهرستان کرمانشاهان. دارای 160تن سکنه. آب آن از چشمه و محصول آن غلات و حبوبات و توتون است. شغل اهالی زراعت و راه مالرو و در تابستان اتومبیل می توان برد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(ظِلْ لُلْ لاه)
سایۀ خدا. صفتی است که شاهان را دهند و صاحب آنندراج گوید: و به اصطلاح پادشاه را گویند، چه سایۀ هر شیئی صاحب اوست و حکایت میکند از ذات آن شخص. پادشاه نیز همین حال را دارد به ذات الهی که انتظام مملکت به ذات اوست چنانکه انتظام وجود ممکنات به وجود باری تعالی است
لغت نامه دهخدا
(خَ لَ قَلْ لاه)
آنچه خدا آفریده است از عالم و انسان و حیوان. (ناظم الاطباء). و در حدیث است: اول ماخلق اﷲ العقل. (یادداشت به خطمرحوم دهخدا). و رجوع به معنی دوم حروف ’ما’ شود.
- اول ماخلق اﷲ کسی معیوب بودن، در عقل او خلل بودن. دیوانه بودن. مخبط بودن. مجنون بودن. و این اشاره است به حدیث شریف اول ماخلق اﷲ العقل. (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا
تصویری از ماخلق الله
تصویر ماخلق الله
آنچه خدا آفریده است از عالم و انسان و حیوان
فرهنگ لغت هوشیار
دوست خدا یار خدا پاژ نام علی بن ابی طالب (ع) دوست خدا، لقب حضرت علی بن ابی طالب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لقا الله
تصویر لقا الله
دیدار خدا دیدار خدا. یا یوم لقا الله. روز قیامت
فرهنگ لغت هوشیار
خدا داناست خدا میدانند: توچه دانی که از وفاچه نمودم بجان تو علم الله که جان من چه کشید از جفای تو، (خاقانی)
فرهنگ لغت هوشیار
برخدا، درمقام استعاذه آید پناه بر خدا، بدادم برسید، برمن ستم است ازین رصد گاه ای داور دوران علی الله. (تحفه العراقین)، فریاد از دست، علی الله از بد دوران علی الله، تبر از خدا دوران تبرا، (خاقانی)، هرچه باد، باد، یا علی الله زدن، پناه برخدا بردن، یا علی الله زنان. در حال پناه بردنه بخدای: منم از تیره شب خویش علی الله زنان ای موذن تو کجا حی علای تو چه شد ک (حسن دهلوی) یاعلی الله گفتن، دل بدریا زدن، داد و فریاد، پناه بر خدا، مخفف توکلت علی الله
فرهنگ لغت هوشیار
راست گفت خدای. یا صدق الله العلی العظیم. راست گفت خدای بلند (مرتبه) بزرگ (مخصوصا پیش یا بعد از قرائت آیات قران گفته شود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خفف الله
تصویر خفف الله
خدا سبک گرداناد خ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حق الله
تصویر حق الله
امری که مخالفت آن اجرا حد یا تعزیر ایجاب کند
فرهنگ لغت هوشیار
بسوی خدا بجانب خدا در راه خدا: آنگاه برانید تکاور بسوی شاه باپور و برادر بشتابید الی الله. کای شاه ملک افسر وی میر فلک جاه العبد و مافی یدی کان لمولاه. (ازمنظومه ای مذهبی شرح حال حربن یزید ریاحی)
فرهنگ لغت هوشیار
سایه خدا در شاهنامه نخستین فرمانروای خودکامه ای که خود را سایه خدا خوانده اسکندر است
فرهنگ لغت هوشیار
خدا جاوید گردانادخ یا خلد الله سلطانه. خدا پادشاهی او را جاوید گرداناد، یا خلد الله سلطانه و نصرانصاره و اعوانه. خداپادشاهی اورا جاوید گرداناد، ویاران و یاوران اورا نصرت دهاد، (پادشاه خلدالله سلطانه و نصرانصاره و اعوانه در استماع کلمات آن فرستادگان مبالغ تحامل ایشانرا تحمل فرماید) یا خلد الله ملکه. خدا پادشاهی اورا جاوید داراد، یا خلد الله ملکهم. خدا پادشاهی آنان را جاوید داراد، (و اسامی ملوک غور آل شنسب - خلد الله ملکهم - باقی ماند) یا ملکها و سلطانهما. خدا پادشاهی و سلطننت آن دو را جاوید گرداناد، (... . میان سلطان عالم سنجربن ملکشاه و خداوند من علا الدنیا و الدین الحسین بن الحسین - خلد الله تعالی ملکهما و سلطانهما - بدر او به مصاف افتاد) گاه (الله) حذف شود و جمله بصیقه مجهول آید
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حق الله
تصویر حق الله
((~ُ لا))
اجرای اوامر خدا و طاعت و عبادت او
فرهنگ فارسی معین
تصویری از علی الله
تصویر علی الله
((~. لا))
پناه بر خدا، توکل به خدا، هرچه باداباد
فرهنگ فارسی معین